معنی کاوش و جستجو

حل جدول

کاوش و جستجو

کاوکاو


جستجو و کاوش

کندوکاو


کاوش

جستجو

تفحص


جستجو

کاوش، تفحص

فرهنگ عمید

کاوش

جستجو، تفحص،
کندن زمین،
[قدیمی، مجاز] رخنه، نفوذ: پرستیدن داور افزون کند / ز دل کاوش دیو بیرون کند (فردوسی: ۷/۱۸۱)،


جستجو

تلاش برای یافتن و به‌دست آوردن چیزی، تفحص، کاوش،

فرهنگ معین

کاوش

(وُ) (اِمص.) جستجو، تفحص.

لغت نامه دهخدا

کاوش

کاوش. [وِ] (اِمص) کاویدن. حفر. کندگی. نقب. || تفتیش وتجسس و تفحص. || غور و تفکر و تأمل. (ناظم الاطباء). || نفوذ. تأثیر:
پرستیدن داور افزون کنید
ز دل کاوش دیو بیرون کنید.
فردوسی.
|| (اصطلاح باستانشناسی) حفاری در خرابه های بناهای تاریخی و مطالعه در آثاری که از صنایع و فرهنگ مردمان روزگاران پیش بدست می آید.

مترادف و متضاد زبان فارسی

کاوش

بررسی، تتبع، تجسس، تحقیق، تدقیق، تفتیش، تفحص، جستجو، کندوکاو، وارسی

فارسی به عربی

کاوش

استطلاع

بحث، تحلیل، تنقیب، حفر

فرهنگ فارسی هوشیار

کاوش

کندگی، کاویدن، حفر، تجسس

واژه پیشنهادی

فارسی به ایتالیایی

کاوش

perquisizione

معادل ابجد

کاوش و جستجو

805

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری